نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:حکایات پندآموز,تلنگر,درس عبرت آموز,منبع:www,talangorfa,blogfa,com, توسط یاسر فلاحتی |

مردی در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان
شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید . ماشین بهش زد و فرار کرد.

پرستار:این بچه نیاز به عمل داره  باید پولشو پرداخت کنید.
مرد:اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه روهم نمی شناسم.خواهش می کنم عملش کنید ، من پول رو تا شب براتون میارم...
پرستار:با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازدگفت:این قانون بیمارستانه.باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد......
دکتر بر سر مزار دختر کوچکش اشک می ریخت.
و چقدر زود دیر می شود.

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.