نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 دی 1394برچسب:شهید,شهیدگمنام,شهادت,ایثار,جان فشانی,منبع:talangoridobare,blogfa,com, توسط یاسر فلاحتی |

 

جنازه پسرشون رو که آوردند 

 

 

 

 

 

 

 

                  

 

 

چیزی جز دو سه کیلو استخون نبود...

پدر سرشو بالا گرفت و گفت:حاج خانوم غصه نخوری ها!!!

دقیقا وزن همون روزیه که خدا

بهمون هدیه دادش...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:داستان پندآموز,حکایت اخلاقی,عبرت,درس,فداکاری,ایثار,منبعwww,dastanekootah,in, توسط یاسر فلاحتی |

    به دروغ امید را در دیگران زنده کردن ولی خود...                            

 

 

در بیمارستانی دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با هم  صحبت می کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد. پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرمبودند. درختان کهن به منظره بیرون زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده میشد...

 

 



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.